اصلاحطلبان: حجتالاسلام دکتر محسن کدیور، روشنفکر دینی برجسته کشورمان که موقتاً برای تدریس در دانشگاههای آمریکا در ویرجینیا اقامت دارد، طی پیامی به پویشگران «موج سوم» ضمن اعتراض شدید به توقیف روزنامه «یاس نو»، نقد تخریب دیگر نامزدها توسط «دانشمندان فرهیخته» و همچنین ذکر امتیازات مهدی کروبی و تاکید بر اهمیت حمایت اکثر احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب کشور از میرحسین موسوی، حمایت خود از نامزدی میرحسین موسوی را اعلام کرد. به گزارش پایگاه خبری اصلاحطلبان، در بخشی از این پیام تأکید شده است: «موسوی خط قرمز دارد، کم سخن میگوید، «مرد عمل» است، به کارشناسی علمی بها میدهد، اهل استقامت بر تصمیمات کارشناسی شده است، از اختیارات قانونی عقبنشینی نمیکند و وعدههایی که داده است در چارچوب همین قانون اساسی مقدور است».
متن کامل این پیام بدین شرح است:
به نام خدا
موسوی، نامزد مدرسه روشنفکری اسلامی در شرائط مضیّق دوران محنت است
«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا»
خـداونـد بـه شـمـا فـرمان میدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامى که مـیـان مردم داورى میکنید از روى عدالت داورى کنید. خداوند پند و اندرزهاى نیکویى به شما میدهد، خداوند شنوا و بیناست . (قرآن کریم، سوره نساء آیه 58)
1. در انتخابات ریاست جمهوری بنای سخن گفتن نداشتم، هر بار که از ستاد دو کاندیدای اصلاحطلبان دوستی تماس میگرفت، اظهار نظر را به آینده موکول میکردم، چراکه در مواضع زیر از فرط وضوح نیازی به اظهارنظر نبود:
اولا در ضرورت رأی دادن و مشارکت فعال در مقدرات سیاسی جامعه،
ثانیا در سوء تدبیر آقای دکتر محمود احمدینژاد و تصمیمات کارشناسینشده و موضعگیریهای نسنجیده و ماجراجویانه و مدیریت غیرعلمی و بیاعتنایی به مصالح ملی و تخریب زیرساختهای اقتصاد کشور و ارائه تصویری خشن، خرافی و غیرعقلانی از ایران توسط وی و همکارانش،
ثالثا برخورداری دو کاندیدای مورد تأیید اصلاحطلبان از حداقل صلاحیتهای لازم برای ریاست جمهوری و تغییر نسبی وضع اسفبار موجود کشور،
رابعا ترجیح حضور اصلاحطلبان با یک کاندیدا حداقل در هفته آخر و اجماع بر کاندیدای واحد.
از سوی دیگر علاوه بر اینکه هر دو کاندیدای اصلاحطلبان یعنی آقایان شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی را به خیر و توانایی نسبی برای ریاست جمهوری میشناسم، بسیاری از ارکان ستاد هر دو نفر نیز از نزدیک میشناسم و آنان را نیز به دلسوزی و تدبیر و آزادگی مزین میدانم، مواضع اعلامشده هر دو کاندیدا در قالب سخنرانی و مصاحبه و بیانیه حاوی نکات مهمی در ارتقای فرهنگ دموکراتیک و مطالبات ملی در حد مقدور بوده است. هر دو نفر از فضائل و مزایای نسبی برخوردارند و البته کارنامه هر دو نیز از نکات ضعف و کاستی خالی نیست، اما واقعبینانه و در شرایط موجود میتوان به هر دو به عنوان کف مطالبات اصلاحطلبی نمایندگی داد. تفاوتهای آنها را در حدی نمییافتم که نیاز به موضعگیری علنی باشد. بر این باور بودم و هستم که هر یک از آنها که رأی بیاورد، برای تغییر وضع تأسفباری که دولت فعلی باعث شده است، مناسب است. البته واضح است که رفع همه اشکالات موجود نیز با تغییر قوه مجریه حاصل نمیشود و برخی مشکلات ساختاری را نیز نباید از نظر دور داشت. لذا ضرورتی در اظهار نظر نمیدیدم.
2. دو عامل مرا بر آن داشت که تقاضای دوستان را این بار اجابت کنم و سکوتم را بشکنم.
عامل اول توقیف دوباره «روزنامه یاس نو» یک روز پس از انتشار بود. توقیف غیرقانونی یک روزنامه موثر آن هم در آستانه آغاز تبلیغات انتخاباتی آژیر خطر است، خطر استبداد. بستن دهان و توقیف روزنامه و انتقاد از مقامات عالیه را جرم شمردن و آزادیهای مصرح در قانون اساسی را به لطائفالحیل محدود کردن از عواملی بود که به انقلاب اسلامی منجر شد. ادامه این رویه شاهنشاهی ذیل نام اسلام جدّاً خطرناک است. اسلامی که من میشناسم انتقاد و نصیحت رهبران را نهتنها حق مسلّم بلکه وظیفه و تکلیف شرعی آنان میشمارد.
با توقیف روزنامه و فشارهای پیدا و پنهان قوای قضایی، نظامی، انتظامی و امنیتی بر منتقدان و مخالفان قانونی چگونه میتوان به وظیفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر عمل کرد؟ هراس حاکمان از انتشار آزادانه اطلاعات و نقد قدرت نشانه عدم حقانیت آنهاست. تجاوز نهادینه به قانون و نقض مکرر آزادیها و حقوق اساسی ملت که در ادبیات دینی از آن به «ظلم» تعبیر میشود، رویه جاری حاکمان ما شده است. در برابر ظلم نمیتوان ساکت نشست. اگر اعتراض نکنی با ظلم و ظالم مماشات کردهای. راستی این صد و بیست و چندمین روزنامهای است که در این چند سال بیدادگرانه توقیف میشود؟ در این سر دنیا سن بسیاری روزنامهها سه رقمی است، در کشور من که رئیس جمهور پرحرفش آن را آزادترین کشور دنیا میداند، تعداد روزنامههای توقیف شده در کمتر از ده دوازده سال اخیرش سه رقمی است. راستی تفاوت ره از کجا تا به کجاست؟
این کدام جریان است که توسط قانونستیزان مستبد قرار است خفه شود، اما هنوز جانسختی میکند و مسالمتآمیز اعتراض میکند و بر اجرای قانون و برخورداری از حقوق و آزادیهای مشروع پافشاری میکند؟ اگر این جریان، ضعیف بود یا مرده بود، نیازی به توقیف روزنامهاش نبود، روزنامه بیخواننده که توقیف کردن ندارد، مرده را که اعدام نمیکنند. این اندیشه نفوذ دارد. این روش طرفدار دارد. این منطق بُرش دارد. این نقد پرده از بیداد و بیتدبیری و زیرپاگذاشتن مصالح ملی برمیدارد. راستی روزنامه توقیفشده «یاس نو» قرار بود مدافع کدام کاندیدا باشد؟ از او باید حمایت کرد، چراکه قانونستیزان و متجاوزان به حقوق ملت با ترویج او مخالفند و «الرُّشدُ فِی خِلافِهِم» آری رشد در مخالفت با این مستبدان آزادیستیز است.
3. عامل دوم عدم رعایت انصاف از سوی برخی دوستان محترم در اظهارنظرهای تبلیغات انتخاباتی نسبت به کاندیدای رقیب اصلاحطلبشان بود. در شرایط نابرابری که از سوی ارباب قدرت بر اصلاحطلبان تحمیل شده است، به دور از مروت است که به جای ذکر فضایل نامزد انتخاباتی مورد نظر، به قدح و بیان کاستیهای رقیب اصلاحطلب بپردازیم، کاستیهایی که در کاندیدای مورد نظر نیز مصداق دارد و ما میمانیم و قهقهههای مستانه قدرتپرستان که «زِ هَر طرف شود کشته سود اسلام است»! و «اللهمّ اشغَلِ الظالمین بالظالمین»! در این عرصه از دوستان جوان کمتجربه انتظاری نیست، اما دوستان مجرب و دانشمندان فرهیخته را چه میشود که برخلاف انتظار این چنین پرخاشگرانه میتازند؟ حکمت و عرفان، تواضع میآورد و پرهیز از جدل (آن هم غیر حَسَن) رویه عالمان متخلّق و سالکان واصل بوده است. بگذاریم و بگذریم.
4. در اواسط دوران حبس در اوین روزی زندانبان خبر آورد که تلفن دارید! خندیدم و گفتم مزاح میکنی؟ مگر شهر هِرت است که بشود به زندانی تلفن کرد؟! گفت باور نداری از مدیر بند جویا شو. راست میگفت. به کیوسک تلفن عمومی بند هدایت شدم، با تعجب گوشی تلفن را برداشتم، شیخ مهدی کروبی بود.
احوالپرسی کرد، دلگرمی داد، گفت که پیگیر مرخصی گرفتن من است. گفتم تقاضای مرخصی نکردهام، گفت من کار خودم را بلدم، این حق زندانی سیاسی است. یادم رفت بپرسم چطور توانسته به زندان اوین زنگ بزند. معلوم بود برای گرفتن تسهیلات برای زندانیان سیاسی از هر کاری که از دستش برآید کوتاهی نمیکند. این اولین و آخرین باری بود که کسی در طول دوران زندان به من تلفن کرد. در دوران زندان، آقای کروبی به هر مناسبت مذهبی و ملی به خانواده تلفن میکرد و جزئیات کوششهایش را برای آزادی و مرخصی من به اطلاع همسرم میرساند. مهم نیست که حکام دادگاه غیرقانونی ویژه روحانیت کار خود میکردند، اما پیگیریهای آقای کروبی بسیار دلگرمکننده بود. از دیگر زندانیان سیاسی نیز به کرات شنیدم که آقای کروبی به آنها نیز همینگونه محبت داشته است. من اطمینان دارم اگر شیخ مهدی کروبی رئیس جمهور شود، حقوق شهروندی ترقی میکند و آزادیهای قانونی ارتقا پیدا میکند.
با جناب آقای غلامحسین کرباسچی ماهها در بند 325 اوین زندانی بودیم، اما نمیتوانستیم همدیگر را ببینیم. اولین باری که ملاقات میسر شد، ماه پنجم یا ششم حبس بود، جناب سیدمحمود دعایی به دیدار ما آمد و ما در سایه محبت سید دقایقی با هم درد دل کردیم. البته تا سه چهار ماه بعد موقع زیارت عاشورا که همه اهالی بند به برکت نام حسین (ع) میتوانستند در حیاط زندان جمع بشوند، کنار هم مینشستیم و سخن میگفتیم. تا کرباسچی برود و شیخ عبدالله نوری بیاید، کرباسچی نزدیکترین همبند من در اوین بود. بیشک اگر کروبی رئیس جمهور شود و کرباسچی معاون اول او، ایران با شیوهای عقلایی و کارشناسانه در حوزه اجرایی اداره خواهد شد.
خوشبختانه برخی شخصیتهای محترم سیاسی و فرهنگی از ریاست جمهوری جناب آقای کروبی حمایت کردهاند. تردیدی نیست که اگر این انتخاب مبارک به پشتیبانی رأی اکثریت شهروندان ایرانی مستظهر شود، خدا را باید سپاس گفت و انتظار داشت که آنچه از سرمایه ملی که در این چند سال با بیتدبیری و ماجراجویی بر باد فنا رفته است اعاده شود و ایرانیان شاهد مدیریتی مجرب و خردمند باشند. من به این انتخاب احترام میگذارم و برای این دسته از عزیزان آرزوی موفقیت میکنم.
5. دموکراسی با تحزب پیوندی وثیق دارد. جامعه زمانی به دموکراسی نزدیکتر میشود که از مستوای میل اشخاص به تصمیمسازی نهاد احزاب ارتقا یافته باشد. اتکای ریاست جمهوری یا مجلس شورا به احزاب اتکایی مبارک و نشان از رشد سیاسی دارد. استبداد هرگز احزاب قوی را برنمیتابد و همواره بر فشار برای تخریب و تضعیف احزاب میافزاید. اینکه اکثر قریب به اتفاق احزاب و گروههای اصلاحطلب بر کاندیدای واحدی اتفاق کردهاند و در انتخاب خود علاوه بر واجد بودن حداقلهای لازم به عامل مهم «امکان برخورداری از رأی بالای مردم» نیز توجه کردهاند، نشان از رشد «خرد جمعی» در ایران معاصر دارد. این تجربه آسان به دست نیامده است. انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری تجربهای گران در این حوزه بوده است. «رأیآوری» یک کاندیدای واجد حداقل شرایط، نگاهی واقعبینانه به وضعیت موجود سیاسی ایران است. فقیهان، فیلسوفان و عارفان، سیاستمداران موفقی نیستند، چراکه تخصصشان از جنسی دیگر است. عالِم متخصص در احکام فقهی و قواعد فلسفی و سلوک عرفانی در سیاست که تصمیمسازی مشخص جزئی در اینجا و اکنون است، غالبا مبتدی است. سیاست دموکراتیک جای خرد جمعی و کارشناسیهای حزبی است.
به تصمیم اکثریت اصلاحطلبان احترام میگذارم. آنها مهندس میرحسین موسوی را برگزیدهاند. چند صباحی که در گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس بودم از مهندس موسوی عضو هیأت علمی گروه علوم سیاسی همان دانشگاه از همکاران مشترک فراوان به خیر و آزادگی شنیدهام. مهندسی هنرمند با سابقهای موفق در بالاترین پست اجرائی در دهه دشوار شصت. سخنان، مصاحبهها و بیانیههای او امیدوارکننده است. من استقلال رأی او را در زمان نخستوزیریاش به خاطر دارم. موسوی خط قرمز دارد، کم سخن میگوید، «مرد عمل» است، به کارشناسی علمی بها میدهد، اهل استقامت بر تصمیمات کارشناسی شده است، از اختیارات قانونی عقبنشینی نمیکند و وعدههایی که داده است در چارچوب همین قانون اساسی مقدور است.
6. از اظهارات موسوی بوی ارزشهای آغاز انقلاب اسلامی به مشام میرسد: عدالت، آزادی، استقلال و اسلام بیریا. این ارزشها هنوز هم عزیزند و خواستنی. با عدالت فقر و تبعیض رخت بر میبندد، با آزادی استبداد و خفقان به دَرَک میرود، با استقلال وابستگی و ذلت نوکری اجانب منتفی میشود، و با اسلام بیریا ارزشهای مورد قبول اکثر مردم پشتوانه تصمیمسازیهای کلان و قانونسازیهای خُرد قرار میگیرد. انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین وقایع قرن بیستم بوده است. به دلایل مختلف این انقلاب مردمی به همه اهداف متعالی خود نرسیده است. انقلاب 1357 بارقه امیدی در دل شیعیان، مسلمانان و همه تودههای تحت ستم و انسانهای منصف بود.
حکومت برآمده از این انقلاب یعنی جمهوری اسلامی قرار بود پیوند ارزشهای اسلامی در قالب جمهوریت و دموکراسی باشد. قرار بود قدرت در تمامی سطوح آن در مقابل ملت به شکل نهادینه پاسخگو باشد. قرار بود همه مقامات تحت قانون و مقید به قانون باشند و مقام فوق قانون مادامالعمر با اختیارات نامحدود به زبالهدانی تاریخ رفته باشد. قرار بود هیچکس به خاطر عقیده و فکر و اظهار نظر تحت تعقیب قرار نگیرد. قرار بود هیچکس به واسطه انتقاد از حاکمان به زندان نیفتد. قرار بود میزان رأی ملت باشد. قرار بود هیچ قشر و طبقه و گروهی از حقوق و امتیازات ویژه برخوردار نباشد. قرار بود تبعیض و فقر و شکاف طبقاتی رخت بربندد. قرار بود دانش و کارشناسی و خردمندی ملاک تصمیمات سیاسی باشد. قرار بود خویشاوندی و ارادتمندی و مداحی ملاک ارتقای مقام نباشد. قرار بود مصالح ملی ملاک تصمیمات حکومت و دولت باشد. قرار بود نهادهای نظارتیِ انتخابیِ قوی همه مقامات ریز و درشت را کنترل کنند. قرار بود روزنامهها آزاد باشند و به عنوان چشم بصیر و زبان گویای ملت انجام وظیفه کنند. قرار بود همگان از امکان دادرسی عادلانه برخوردار باشند و ... اینها ارزشهای صدر انقلاب اسلامی است.
میرحسین موسوی به این ارزشها از صمیم قلب اعتقاد دارد و میخواهد در حد مقدور برای تحقق آنها کوشش کند. اینها همان ضوابطی است که به اصلاحات معنی میدهد. قرار است که «جمهوری اسلامی» که مدتهاست از مسیر اصلیاش منحرف شده و توسط برخی قدرتپرستان به «حکومت اسلامی» نزدیک شده، اصلاح گردد و جمهوری اسلامی با نکات فوق محقق شود. اصلاحات چیزی جز تطهیر جمهوری اسلامی از رسوبات استبدادی و قانونگریزی و آزادیستیزی نیست. اصلاحات یعنی بازگشتن به اصل «میزان رأی مردم است» یا دموکراسی. اصلاحات واقعی یعنی بازگشت به قرائت علوی از اسلام نبوی. اصلاحات یعنی پایان دادن به عریضهنویسی و بر خلاف نص سیاست امام علی(ع) مردم را پیاده دنبال موکب مقامات ندواندن. پیگیری مصرانه اما مسالمتآمیز اهداف متعالی انقلاب اسلامی - که به برخی از آنها در بالا اشاره شد - همان اصلاحطلبی است. اصلاحطلبی قرائت خردمندانهی جمهوری اسلامی است.
7. من نام میرحسین موسوی را در بحبوحه انقلاب شنیدم و قبل از آن با آراء روشنفکرانه زهرا رهنورد بهویژه در مسئله پوشش زن مسلمان آشنا شدم. رهنورد و موسوی از دانشآموختگان مدرسه «روشنفکری اسلامی»اند. مدرسهای که اساتید آن شریعتی و مطهری و طالقانی و بازرگان و بهشتی بودهاند. موسوی هنوز به آموزههای استوانههای این مدرسه باور دارد. اینکه رئیس جمهورِ اهل عمل پیرو مدرسه روشنفکری اسلامی باشد، نهتنها عیب نیست، که حُسن است. او جهتها و سویههای تصمیمات خود را از این مدرسه میگیرد و با اتکا به بدنه کارشناسی قویِ علمی و پشتوانه خِرَد جمعی کشور را اراده میکند.
در مدرسه روشنفکری اسلامی وحی الهی حکیمانه و خردمندانه قرائت میشود، قرآن قلب اسلام تلقی میگردد، اجتهاد بصیر در عرصه اعتقادات و شریعت راه میگشاید، اگرچه هیچ گزاره عقلستیزی به اندیشه اسلامی اذن ورود نمییابد، اما عرض عریض عالم غیب نیز به پهنای عقل خُرد بشری فروکاسته نمیشود، عدالت واقعا سنجه احکام غیرعبادی فقهی میشود، و احکام موقت دوران نزول به عنوان احکام ثابت فرازمانی معرفی نمیشود. در مدرسه روشنفکری اسلامی قرار نیست امور مشترک همه ادیان یا معنویت یا عرفان یا اخلاق یا حقیقت به نام اسلام عرضه شود. در مدرسه روشنفکری اسلامی همه اجزای اسلام از ایمان و اخلاق و عبادات و اجتماعیات در کنار هم مورد عنایت قرار میگیرد. در این مدرسه در عکسالعمل به استفاده ابزاری حاکمان از دیانت و فقاهت و شریعت، فقاهت و شریعت به بهای ارتقای عرفان و معنویت تحقیر و تقلیل نمیشود. پیروان مدرسه روشنفکری اسلامی در عین استفاده از دستاوردهای خِرَد بشری که در قرون اخیر در تحقیقات دانشمندان مغربزمین متمرکز است، از نقد عالمانه اندیشه غربی بهویژه سیاستهای زیادتطلبانه آمریکا و غده سرطانی اسرائیل غافل نیستند. مدرسه روشنفکری اسلامی اهل تعامل و داد و ستد با مدرنیته است، نه اینکه به دنبال انطباق اسلام بر مدرنیته (اسلام مدرن) یا مدرنیته بر اسلام (مدرنیته اسلامی) باشد. در مدرسه روشنفکری اسلامی در کنار نقد رویکرد سنتی، کار ایجابی نیز فراموش نمیشود. در این مدرسه در عین بازسازی منضبط اندیشه اسلامی بر اساس روش اجتهاد، وحی الهی به معارف بشری فرو کاسته نمیشود. در مدرسه روشنفکری اسلامی دانش دینی و تخصص اجتهادی نقش برجستهای دارد.
در زمانی که دولت مروج خرافات با حراج بیتالمال سیاستهای عوامفریبانه را نصبالعین خود کرده است، پادزهر آن کوشش برای انتخاب رئیس جمهوری مجرب و عملگرا از پیروان مدرسه روشنفکری اسلامی است که بتواند در حد مقدور به تحقق ظرفیتهای برزمینمانده قانون اساسی در محورهای عدالت، آزادی و استقلال دست یازد. میرحسین موسوی نامزد مدرسه روشنفکری اسلامی در شرائط مضیق دوران محنت معاصر است.
به فرزندان عزیزم، پویشگران «موج سوم»، درود میفرستم و به همه آنها اکیدا توصیه میکنم رعایت اخلاق و انصاف از الزامات مدرسه روشنفکری اسلامی است، اگرچه به مهندس میرحسین موسوی رأی میدهیم، اما پیروزی شیخ مهدی کروبی را نیز پیروزی اصلاحطلبی میدانیم.
متأسفم که در میان شما نیستم، اما دلم برای ایرانی آباد، آزاد و مقتدر میتپد، ایرانی که تجسم خردمندی و تدبیر و ارزشهای اسلامی باشد.
محسن کدیور
ویرجینیا
29 اردیبهشت 1388
نظرات